یک مسجدِ سیاسی بیمناره؛ گره خورده با نام آیتالله طالقانی
یک مسجدِ سیاسی بیمناره؛ گره خورده با نام آیتالله طالقانی
«مسجد هدایت»؛ یکی از مراکز روشنگری انقلابی بود | مردم کشیک میدادند تا طالقانی نماز بخواند
سیاست > احزاب و شخصیتها - سالها است که خیابان جمهوری، نرسیده به چهارراه استانبول، مسجدی را در دل خود جای داده که با سردر قدیمی و بی آلایشش، آدم را می برد به دهه 40. همان زمانی که روحانیون انقلابی مساجد را برای روشنگریهای انقلابیشان انتخاب کرده بودند.
الهه محمدی: نه گنبدی هست نه منارهای؛ همین هم کار پیدا کردنش را سخت میکند. حتی رهگذرانی که شاید هر روز از کنارش هم میگذرند به ندرت آدرسش را دارند. آدرس «مسجد هدایت» را. مسجدی با عمری بیشتر از 70 سال. یکی از مکانهایی که تشکیل اولین نطفههای انقلاب را به چشم دیده است. سخنرانیها دیده و دستگیریها. حالا هم که جا خوش کرده میان انبوهی از مغازههای ساعت فروشی، اغذیه فروشی و رستوران هایی که کباب ترکی میدهند به اهالی خیابان جمهوری. خیابانی که هنوز هم محل رفت و آمد بازاریها است.
همانهایی که حالا خیلیهایشان دیگر نیستند تا با شوق انقلابی شان خودشان را برسانند به منبرِ مردی که صراحت لهجهاش آنها را شیفته کرده بود؛ کسی که هنوز وقتی از بازماندهها سراغش را میگیری، میگویند: «او واقعا ابوذر زمان بود» مردی که نامش با این مسجد گره خورد: «آیت الله سید محمود طالقانی».
پایگاهی برای مبارزه
سالها است که خیابان جمهوری، نرسیده به چهارراه استانبول، مسجدی را در دل خود جای داده که با سردر قدیمی و بی آلایشش، آدم را می برد به دهه 40. همان زمانی که روحانیون انقلابی مساجد را برای روشنگری های انقلابیشان انتخاب کرده بودند. مردم مرکز شهر تهران اما بین سال های 42 تا 57 برای شنیدن این موعظه های انقلابی به مسجد هدایت می رفته اند. همان هایی که اظهارات آیت الله طالقانی برایشان حجت بود؛ «مردم این منطقه هرجا که بودند برای نماز ظهر یا عصر خودشان را به این مسجد می رساندند.»
این ها را آقا حبیبِ نگهبان می گوید. دم در مسجد ایستاده و به عصایش تکیه زده است. از همان موقع که 30 ساله بوده و به قول خودش به اهالی این مسجد خدمت کرده تا همین حالا که 78 سال از عمرش می گذرد، روزی نبوده که برای نماز خودش را به اینجا نرسانده باشد. خاطره ها دارد از روزهای قبل از انقلاب. از هم نشینی اش با آیت الله طالقانی؛ «ایشان اصلی ترین امام جماعت این مسجد بود. من آن زمان 30 سال داشتم و مدام در رکاب آیت الله بودم. هر سه باری که ایشان را از این مسجد دستگیر کردند، من در چند قدمی او ایستاده بودم.»
حبیب نگهبان از سال 52 تا همین امروز در مغازه لباس فروشی اش روبروی مسجد هدایت مشغول به کار بوده است. همین نزدیکی او را دلبسته این مسجد و امام جماعتش، آیت الله محمود طالقانی کرده بود«او هیچ وقت نماز را از بالای مسجد شروع نمی کرد، همیشه وسط مسجد می ایستاد و مردم هم پشت سر او صف نماز می بستند. چندباری هم که ساواک او را دستگیر کرد، در مسجد هم بسته شد. اما هربار که آزاد می شد می آمد و در مسجد را باز می کرد.»
آقا حبیب به خانه آیت الله طالقانی هم رفت و آمد داشته؛ روزهایی که خانه او محل رفت و آمد جوان های انقلاب بوده و هرکدام برای گرفتن مشورت به او مراجعه می کرده اند؛ «من روزهای اول انقلاب به خانه آیت الله طالقانی رفت و آمد داشتم و حتی تا دو ماه درخانه ایشان زندگی می کردم، همان جا می خوابیدم و به مهمانان ایشان خدمت می کردم. یادم هست که از گروه های مختلف انقلابی از جوان های مذهبی گرفته تا کسانی که چپ گرا بودند و حتی ساواکی هایی که برای گرفتن امان نامه به ایشان مراجعه می کردند، به خانه ایشان رفت و آمد داشتند. کسانی بودند که اسلحه داشتند از ارتشی ها و نیروهای هوایی گرفته تا ساواکی ها پیش ایشان می آمدند و اسلحه شان را به آیت الله طالقانی تحویل می دادند یا از ایشان کسب تکلیف می کردند. . اما علاوه بر آن ها کسبه و مردم معمولی هم به این مسجد و خانه ایشان که در این نزدیکی است، رفت و آمد داشتند و از ایشان کسب تکلیف می کردند. من هم یکی از کسانی بودم که این اسلحه ها را تحویل می گرفتم. بعد از آرام شدن اوضاع بعد از انقلاب ایشان به من گفت نگهبان برو به کارت برس و من هم بعد از دو ماه از خانه ایشان رفتم.»
«یادم هست که آیت الله طالقانی بعد از هر نمازشان علاوه بر مسایل مذهبی، گریزی هم به مسایل اجتماعی و فرهنگی می زدند و بلافاصله بحث را به ظلم و ستمی می کشاندند که آن زمان از سوی حکومت پهلوی به مردم روا داشته می شد.»
کفش جفت می کنم به عشق طالقانی
آقا حبیب چهره های دیگری را هم به یاد دارد که در زمانی که آیت الله طالقانی زندان بوده، بر منبر مسجد هدایت می رفته اند: «آیت الله هاشمی رفسنجانی بارها و بارها بر منبر این مسجد سخنرانی کرد و عمده حرف های ایشان مرتبط با مبارزه با رژیم شاه و همچنین مساله فلسطین بود. شهید باهنر هم یکی دیگر از وعاظ این مسجد بود که من بارها پشت سرش نماز خواندم. آقای رجایی هم اینجا صحبت می کردند. البته آن زمان مردم می ترسیدند که به مسجد بیایند. اما کم کم شیفته شخصیت آیت الله طالقانی شدند. تا جایی که در سال 56 و 57 بسیاری از بازاری های اطراف مسجد اسلحه های مبارزین را به مغازه های خودشان می بردند و شب نوبتی پاسداری می دادند که من هم جزو همان ها بودم. یادم هست که کسانی بودند که میلیاردر بودند اما شب به عشق آیت الله طالقانی به این مسجد می آمدند و نان و پنیر می خوردند. مردم تشنه حرف های ایشان بودند و این مسجد در شکل دهی به تفکرات انقلابی مردم در مرکزتهران بسیار تاثیرگذار بود.»
حبیب نگهبان هنوز هم به این مسجد خدمتگزار است و برای تشکیل جلسه های مردمی پیش قدم می شود. می گوید هنوز هم برای مردم کفش جفت می کند به عشق آیت الله طالقانی؛«او واقعا ابوذر زمان بود»
از جلسات تفسیر قرآن تا ممنوع المنبری
به نظر سابقه انقلابی مسجد هدایت، این مسجدِ بی تکلف را همچنان سرپا نگه داشته است. مسجدی که سردرِ قدیمی اش را با قابی ازعکس شهدا تزیین کرده اند و البته بالای این قاب عکسی از آیت الله طالقانی گذاشته اند با همان صفت معروفش: «ابوذر زمان».
آنطور که در اسناد جمع آوری شده ساواک آمده و مرکز بررسی اسناد تاریخی هم آن را منتشر کرده، مسجد هدایت از مساجد مهم تهران بوده؛ مسجدی با هدایت آیت الله طالقانی برای سر و شکل دادن به روند انقلاب. از سال های دهه 20 تا سال اول انقلاب این مسجد که در واقع مقبره خاندان هدایت بود به اصلی ترین تریبون او و دیگر یاران انقلابی اش همچون آیت الله هاشمی، شهید مفتح، شهید باهنر و شهید رجایی بوده است.
نزدیکی این مسجد به سینما پارک در خیابان استانبول و لالهزار که از مراکز تفریحی مردم تهران بوده، از دلایل انتخاب آن به عنوان پایگاه ترویج فرهنگ اسلامی و مبارزه با رژیم بوده است.
گرچه آیت آلله طالقانی این مسجد را محلی برای تدوام جلسات تفسیر قرآنش در نظر گرفته بود اما با اظهارات سیاسی اش علیه حکومت پهلوی، مسجد هدایت را به ستونی برای مبارزه سیاسی-مذهبی با رژیم تبدیل کرد و همین موضوع باعث دستگیری چندین باره او در همین مسجد و البته ممنوع المنبری او شد.
زمانی شهید چمران که از شرکت کنندگان در مسجد هدایت بوده در اهمیت طالقانی و مسجد هدایت گفته بود: «آن اجتماع کوچک در طوفان حوادث سیاسی آن روزگار ما را از خطرات فراوان انحراف به گردابهای چپ و راست حفظ کرد.»
مردم کشیک می دادند تا طالقانی نماز بخواند
حجت الاسلام تهرانی 35 سال است که امام جماعت مسجد هدایت است. چند دقیقهای به نماز ظهر مانده و او آماده اقامه نماز است. اما نزدیکی این مسجد به ساختمان پلاسکو که دیگر چیزی از آن نمانده است، باعث شده تا او هنوز هم پذیرای حضور مردمی باشد که برای کمک های مالی به بازماندگان این حادثه به او مراجعه میکنند. اما باز هم از سوالاتِ مربوط به این مسجد و آیت الله طالقانی استقبال می کند: «من بعد از انقلاب به این مسجد آمدم و سال ها است که امام جمعه این مسجد هستم. آن زمان جوان بودم و آیت الله طالقانی را از نزدیک ندیده بودم اما می دانم که کسانی مانند آیت الله خامنه ای، شهید باهنر، آیت الله هاشمی و آقای رجایی به این مسجد رفت و آمد داشتند و از مریدان آیت الله طالقانی بودند. مردم به عشق دیدن این افراد و شنیدن موعظههایشان به این مسجد می آمدند و حتی عده ای از آن ها بارها در این مسجد کشیک می دادند تا طالقانی خطبه های بعد از نماز را بخواند. مردم حتی وقت ایشان ممنوع المنبر هم بودند به خانه ایشان رجوع می کردند.»
آقای تهرانی مسجد هدایت را یکی از فعال ترین مسجدهای تهران می داند که هنوز کارایی خودش را از لحاظ مختلف از دست نداده است: «زمان جنگ یادم هست که روزی نبود که ماشینی از اینجا برای جبهه و رزمندهها از کمک های مردمی پُر نشود. بعد از جنگ هم هنوز این مراجعات مردمی وجود دارد و در همین ماجرای پلاسکو مراجعات زیادی از سوی مردم برای کمک داشتیم. حتی در زمانی که این اتفاق برای پلاسکو افتاد، این مسجد محل استراحت و گرم شدن امدادگران و نیروهای انتظامی بود. این ها همه از برکت وجود آیت الله طالقانی در سال های گذشته در این مسجد است.»
مسجد بی مناره هنوز سرِپا است
حسن کاظمی، 72 است. می گوید از سال 42 در نزدیکی مسجد هدایت چراغ زنبوری می فروخته است و حالا چندین سالی هست که نقره و طلا آب می کند. او هم مانند دیگر هم سن و سال هایش رفت و آمدهای سیاسی مسجد هدایت را به خاطر دارد. می گوید مسجد هدایت با آیت الله طالقانی مسجد هدایت شد؛ « یادم هست که اواخر ماه رمضان و قبل از آخرین دستگیری آیت الله طالقانی بود. بعد از نماز شب ایشان بر منبر رفتند و گفتند که یهودی ها در حال جمع آوری کمک برای اسراییل هستند، شما هم فطریه ها را جمع کنید تا برای کمک به مردم فلسطین بفرستیم. فردای آن روز که عید فطر بود ایشان در حال ورود به مسجد بودند که ماشین ژاندارمری جلوی پای او ایستاد. مردم آمدند جلوی دستگیری او را بگیرند. بعد ایشان به داخل مسجد آمد و به مردم گفت که آرام باشید و بعد یک فردی به اسم سید ابراهیم را معرفی کرد که خیاط بود اما فرد بسیار باتقوایی بود. ایشان گفت کمک های مردمی را به او بدهید و بعد سوار ماشین شد و رفت. بعد از دستگیری ایشان یک روحانی را به جایش آوردند که وابسته به دربار بود و مردم او را تحویل نمیگرفتند.»
ادامه می دهد: «یک بار هم یادم هست که مردم از ایشان درخواست سخنرانی داشتند. ایشان جواب داد که من ممنوع المنبر هستم و نمی توانم سخنرانی کنم. مردم گفتند ایستاده نیم ساعت برای ما سخنرانی کنید که ایشان جواب داد اینطوری نمی شود یک ساعت طول می کشد موتور من گرم شود! تا اینکه بالاخره با خواهش مردم نیم ساعتی سخنرانی کردند. مردم اینگونه او را دوست داشتند. هنوز هم فرزندان آقای طالقانی بعضی مواقع به این مسجد می آیند.»
آیت الله طالقانی هرچند در سال 58، مسجد هدایت و پای منبری هایش را تنها گذاشت اما هنوز هم این مسجدِ بی مناره جایگاهی دارد در بین اهالی خیابان جمهوری. حالا از سینما پارک که پشت درِ مسجد هدایت است، چیز چندانی باقی نمانده و مسجدی ها کنارش را کرده اند باشگاه ورزشی برای جوان ها و قهوه خانه پشت مسجد هم شده صندوق قرض الحسنه مسجد هدایت. اما اگر موقعِ نماز ظهر سری به این مسجد بزنید، صحنش پر است از جوانان دیروز و جوانان امروز. کسانی که حتی اگر سابقه این مسجد را ندانند حتما خاطره ای از سخنرانی های انقلابی سید محمود طالقانی و جلسات انقلابی سال های قبل از 57 به گوششان رسیده؛ مسجد هدایت تاریخ شفاهی انقلاب است؛ با تمام بالا و پایین هایی که به خود دیده است.