شعر استاد مبین اکبرنژاد بغض های مادرانه محرومیت سوادکوه+فیلم شعرخوانی شاعر مازندرانی
بغض های مادرانه محرومیت سوادکوه+فیلم
شعرخوانی شاعر مازندرانی
…مادر خانواده دستکش و جوراب پشمی میبافد و از صبح زود از روستاهای اطراف الاشت به سمت سه شنبه بازار شهر زیراب حرکت می کند تا محصول خود را بفروشدومحصولش صنابع دستی است که در ده ها سال اخیر به عنوان یکی از اولویت های حمایت از صنعت داخلی برای ایجاد اشتغال پایدار توسعه محور مطرح بوده است ولی بازاری برای تولید هدفمند نیست و بازار عرضه آن هم رها شده است و مانند سیب زمینی و پیاز و خیار و گوجه و ادکلن درجه چند و سایر محصولات در کنار خیابان به چوب فروش فروخته میشود.
شاعر:استاد مبین اکبرنژاد
صنایع دستی فقط یک کالای اقتصادی نیست
بلکه با ذوق و هنرمندی ساخته می شود، پس کالایی فرهنگی قلمداد میشود ولی
تولیدکنندکان آن در سوادکوه دیده نمیشوند و
آنگونه که شایسته است حمایت نمیشوند و البته داستانش در ادامه تراژدی غمناک مظلوم بودن فرهنگ در جامعه هنوز تعبیر درستی نشده است.
بانوان سوادکوهی ذاتا هنرمندند و لباسهای گلدار و تکیه کلامهای مهربانه و نگاه مادرانه آنان بخشی از این هنرمندی است.
مادر داستان ما در روز برفی یا بورانی با صلابت به سمت شهر میآید و در
مسیر هم بارها چکمه اش را که پرآب شده است را خالی می کند و سردی پایش به
مغر استخوانش میرسد و به شهر میآید و بساط میکند و محصول هنری اش را به
قیمت ثمن بخش فریاد می کند و در جامعه ای که صف اول سینمای آن را کسی اشغال
کرده است که با پرداخت هزینه یک همایش فرهنگی با مدرک خواندن و نوشتن،
دکتری افتخاری میگیرد، کسی خریدار صنعت ذوقی و دستی هنرمندان نیست.
مادر کنار بساط دستکش و جورابپشمی را در ذهنم مرور میکنم و بغض گلویم را
میگیرد.مادرانی که از زندگی هیچ نخواستند و پدرانی که آرزوهای بلندشان با
گرانی ها و حسرت ها و ناملایمات به خاطراتی میپیوندد که رگه هایی از آن
را در کتاب «شهر من زیراب – فخر الدین احمدی» خواندیم.
غروب چهارشنبه یا پنجشنبه محور سوادکوه پر از ماشین هایی است که از پایتخت
به سمت شمال می آیند و مادر داستان ما محصول صنایع دستی خود را به کنار
جاده می آورد و با نگاه و سخن مهربانانه بیشتر به فکر انان است تا سردشان
نباشد و محصولش را برای ایجاد گرمای وجودشان بخرند و کسی شیشه های اتومبیلش
را پایین نمیآورد.
محور
سوادکوه هم دردسری شده برای ما.ده ها مسئول ملی و استانی به بازدیدش آمدند و
هنوز در تعطیلیات رسمی و غیر رسمی و هر بهانه ای، تعطیلات ما را به یغما
می برد و دیگرانی هستند که از مسیر هم لذت می برند و میروند و می آیند و
تمشک های داستان «آدمهای توی مه – فخرالدین احمدی» و مادر هنرمند شعر مبین
اکبرنژاد را نمی خرند و شاید لبخند تمسخر آمیزی را هم در ماشین گرمشان نصیب
او و شاید همه ما که همچنان لنگ ۵ میلیون تومان جهیزیه دختر خانواده و
سرمایه مغازه برادر تازه دامادمان هستیم، نثارمان کنند.
مادر داستان ما صدای اذان را می شنود و پارچه سبز امامزاده روستایش و یا
امامزاده دیگر را به گردن دارد و تسبیح هم در دستانش سالهاست که جا خوش
کرده است …و هیچ کدام از صنایع دستی خودش را نفروخته است.
عصبانیت روستاییان سوادکوه هم دیدنی و تلخ است. طوری صحبت و نگاه می کنند
که انگار دنیا تمام شده است…به کنار رودخانه تالار می رود و محصولاتش را با
غیض صادقانه به رودخانه می اندازند و در کنار تلویزون شهری زیراب می نشیند
و شاید فکر می کند و شاید مثل خیلی از همسن و سالانش به آینده میاندیشد و
خوش بین است که شاید حقوق معوق پدر بازنشسته خانواده از البرز مرکزی واریز
شود، شاید حقوق اداره کاری پسر بزرگ خانواده از شرکت شهرک صنعتی که هر وقت
بخواهد حقوق می دهد و هر وقت بخواهد ورشکسته می شود و هر وقت بخواهد وام
کم بهره می گیرد، واریز شود و شاید کار ی برای دختر لیسانسیه خانواده پیدا
شود و ….و امیدوارانه توکل می کند و شاید بغض گلویش را بفشارد و قطرات اشکش
را با باران بر خاک سوادکوه بغلتاند.خاکی که برکت ان در انواع زراعت ها و
درخت کاری ها و زغال ها و طلاها و گردش گری ها و…هست اما محرومترین شهرستان
استان است….
مبین اکبرنژاد از
شاعرانی است که در سالهای اخیر در زمینه شعر مازندرانی فعالیت داشته است که
مجموعه لوح فشرده «گدوک گردنه» چکیده بخشی از فعالیت های اوست.
زبان روان و عمق مطالب و ایجاد نوستالوژی با ایجاد کلیدواژه های زنده در
اشعار وی موجب شده است که برخی از علاقمندان به فرهنگ عامه مازندران اقدام
به حفظ اشعارش کنند و در تنهایی ها و بیدلی های خود آن را زمزمه کنند و یا
به رسانه های در اختیار آن را برای بارهای متمادی گوش کنند.
بیان توانمندی ها و مشکلات و ارائه راهکارهای مختلف برای آن از طریق هنر
به عنوان مهمترین راهکار توسعه پایدار محسوب می شود و در این مسیر، شاعران
متعهد، خلاق و متخصص سهم عظیمی بر عهده دارند.
للک دوسته چاج ماه و ستاره الاشت محله سوسو دیاره….