مردم
به تلویزیون مثل یک آگهی بازرگانی نگاه میکنند. یعنی این یک استراتژی و
سیاست است. انتخاب مردم زیاد است و دیگر مجبور نیستند این شبکهها را
ببینند. این مسأله باعث شده صدا و سیما جایگاهش را در نظام اسلامی از دست
دهدو
محمدهاشمی
گفت: الآن تلویزیون ما شبکه بسیار دارد اما با رادیو فرقی ندارد؛ یعنی از
زبان تلویزیون استفاده نمیشود. الآن صدا وسیما که تفاوت اساسی نسبت به
گذشته دارد؛ تبدیل به یک رسانه جناحی شده و دیگر رسانه ملی نیست.
*
صدا و سیما کارش تضعیف دولت است. اگر کسی بخواهد عملکرد صدا و سیما را
ارزیابی کند، بین صدا وسیما و روزنامه کیهان از نظر سیاسی فرقی نیست یعنی
هر دو یک خطمشی را دنبال میکنند. یعنی همان استراتژی روزنامه جوان، وطن
امروز یا کیهان. صدا و سیما هم همان است. یعنی تبدیل شده به یک رسانه جناحی
که نمیتواند واقعیت را بگوید. وقتی مردم میبینند که اخبار رویکرد واقعی
ندارد تلویزیون را خاموش میکنند یا جای دیگر را میبینند و این بزرگترین
زیانی است که جامعه میبیند.
*اگررسانه ملی مورد احترام و رجوع مردم
باشد خیلی از مشکلات را میتوان حل کرد ولی وقتی نیست مردم به جاهای دیگر
میروند. الآن هم در کثرت رسانههای مجازی و گروهی مخاطب از دست دادن و
فرار مخاطب به زیان نظام است. پارسال چهارهزارمیلیارد تومان بودجه صدا و
سیما بود اما صرف چنین بودجهای بازخورد نداشت یا منفی بود.
* دلشان
خوش است که فقط به کمیت پرداختهاند. فکرمی کنند اگر کمیت زیاد باشد
تأثیرگذار است. در حالی که کمیت زیاد بدون کیفیت و بدون محتوا زیان آوراست.
*مردم
به تلویزیون مثل یک آگهی بازرگانی نگاه میکنند. یعنی این یک استراتژی و
سیاست است. انتخاب مردم زیاد است و دیگر مجبور نیستند این شبکهها را
ببینند. این مسأله باعث شده صدا و سیما جایگاهش را در نظام اسلامی از دست
دهد ودرمواردی برضد خودش عمل کند. بخشی از تهاجم فرهنگی توسط صدا و سیما
انجام میشود.
*الان فکر نمیکنم که استراتژی صدا وسیما را رئیس
سازمان تعیین کند. یعنی استراتژی از جای دیگر تعیین میشود بنابراین به او
چه توصیهای میتوانم داشته باشم.