مرد بزرگ برخود سخت می گیرد و مرد کوچک به دیگران
شیعیان و محبان اهل بیت رسالت پس از حضور با برکت امام هشتم علیه السلام
در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف، به سوی
ایران حرکت می کنند.حضرت احمد بن موسی (ع) نیز در همین سنوات (۱۹۸-۲۰۳ ه.ق)
با جناب سید امیر محمد عابد و سید علاءالدین حسین(برادران ایشان) و جمع
کثیری از برادرزادگان و محبان اهل بیت، به قصد زیارت حضرت رضا(ع) از مدینه
حرکت می نمایند تا از طریق شیراز به طوس عزیمت کنند. در بین راه نیز عده
کثیری از شیعیان به آنان ملحق می شوند. خبر حرکت چنین قافله بزرگی مأمون
خلیفه عباسی را به وحشت انداخت. لذا امریه ای صادر نمود تا تمام حکام بلاد
مانع حرکت قافله بنی هاشم شوند.
ورود به سرزمین فارس وشهادت
چون کاروان اهل بــــیت عصمت و طـهــارت و شیعیانشان به سرزمین فــــــارس می رسنـــد، مــــأموران خبـــــر ورود آن حـــــــــــضرت را بــــه « قتلغ» حاکم فارس می رسانند.
قتلغ که از دست نشاندگان مأمون عباسی بود لشکــری انبوه و کارآزموده را تجـهیز نمود و در هشت فرسنگی شـــیراز و در محــــلی به نام « خانه زنیان» راه را بر آن کاروان بست. حضرت سید امیر احمد(ع) چون گروه کفار را که برای کار زار صف آرایی کرده مشاهده نمودند به همراهان خویش فرمودند:« این قوم ظالم به قصد ریختن خون فرزندان علی(ع) آمده اند، هرکس میل بازگشت به مدینه را داشته باشد و یا راه گریز از این مهلکه بداند، مختار است.» برادران، برادرزادگان و یاران که حضرت را در جهاد مصمم دیدند وفاداری خود را نسبت به ایشان ابراز داشتند.
بر اساس آنچه مورخان نوشته اند جنگ در چند نوبت در گرفت که بر اثر رشادت و شجاعت بی مانند سید احمد بن موسی(ع) و تهور یارانشان هر بار لشکر اشرار شکست خورده و عقب نشینی می کردند و جمــــعی از امامزادگان و شیعـــیان آن حضرت مجروح یا شهید می گشتند. ســپاهیان قتلغ که یـــارای مقـــاومت در خود ندیـــدند به مکر و خدعه پنـــاه آورده و شایـــعه وفات حــــضرت علی بن موسی الرضا(ع) را در میان یاران حضرت پراکندند و عده کمی را به مقابله فرستاده و افراد بسیار و کارآزموده را در پناهگاه های شهر پنهان و آماده نبرد ساختند. شیعیان که از خبر شهادت امام رضا(ع) دلشکسته بودند بی مهابا بر مزدوران قتلغ حمله بردند و آنان را تار و مار ساختند و با تصور پیروزی وارد شهر شدند. اماستمگران که از قبل آماده و در کمین بودند بر آنان تاختند و هرکدام را به وضعی به شهادت رساندند. حضرت احــــمد بن موسی(ع) با آن که ضربتـــی بر فرق مـــــبارکش خورده بود و زخم های کاری بر بدن داشتند همچنان با شــــجاعت مـــــی جنگیدند و از دشمن می کشتند تا به این مکان که اکنون تربت مقدس آن بزرگوار است رسیدند و از شدت جراحات به درجه رفیع شهادت نایل گردیدند.
جسد مطهر حضرت بعد از شهادت برای حفظ از تطاول دشمن به مشیت الهی از نظرها غایب گردید و بر مدفن آن حضرت کسی واقف نبود تا زمان سلطنت عضدالدوله دیلمی، که اهل ایمان مکرراً از حوالی محل شهادت مشاهده نور می نمودند به اطلاع حاکم شهر رساندند که چراغی در نهایت روشنایی در بالای تلی از خاک می درخشد و تا طلوع صبح نورافشانی می کند.
او پــــــس از مشورت با علما و مشایـــخ زمان دستور داد محـــــل مــــزبور را شکافتنـــد تا بر لوحی از سنگ یشــــم رسیدنــد که بر آن نوشته بود« السید امیر احمد بن موسی الکاظم».
چون سنگ را برداشتند سردابی عمیق آشکار گشت، مشهور است که شیخ ابوعبدالله محمدبن خفیف معروف به شیخ کبیر که در تقوی و پرهیزگاری سرآمد عصر خود بود به سرداب مشرف شد. جسد مطهر آن حضرت صحیح و سالم و بدون تغییر و تبدیل در حالی که نوری بس شگفت از آن ساطع بود مشاهده نمودند و انگشتری در دست راست حضرتش یافتند که بر نگین آن منقوش بود« العزه لله احمد بن موسی». سپس عضدالدوله دستور داد تا بنایی شایسته بر مرقد مبارکش مرتب سازند.
فضایل و شخصیت حضرت احمد بن موسی(ع)
حضرت سید
امیر احمد علیه السلام ملقب به شاهچراغ(ع) و سید السادات الاعاظم فرزند
بزرگوار امام موسی بن جعفر(ع) و برادر امام علی بن موسی الرضا(ع) است. در
میان فرزندان حضرت موسی الکاظم احمد به کرم و جلالت و شجاعت و عبادت از همه
امتیاز داشت و شبها تا صبح به عبادت مشغول بود و در عمر خود هزار بنده را
خرید و در را ه خدا آزاد کرد. شیخ مفیدرحمت
الله علیه در کتاب خود به نام "ارشاد" می نویسد: «حضرت احمد بن موسی (ع)
جلیل القدر، کریم و پرهیزکار بود و حضرت موسی بن جعفر(ع) او را دوست و
مقدم می داشت و مزرعه خود که معروف به "یسیره" بود به او بخشید. می گویند
حضرت احمد بن موسی(ع) هزار بنده خرید و همگی را آزاد کرد. حسن بن محمد بن
یحیی از قول جدش برای من نقل کرد، شنیدم از اسماعیل فرزند حضرت موسی بن
جعفر(ع) که می گفت:" پدرم
با فرزندان خود از شهر مدینه به سوی برخی از اموال خود بیرون رفت و با
احمد بن موسی(ع) بیست مرد همراه بودند و آنان چنان مراتب احترام و ادب نسبت
به آن جناب به جای می آوردند که هر گاه احمد می نشست آن ها هم می نشستند و
چون بر می خواست بر می خاستند. در عین حال پدرم آن چنان احمد را دوست می داشت که چون او از پدر غافل می گردید پدرم
مخفیانه با گوشه چشم بر او نگاه های گرم و محبت آمیز می نمود و چشم از وی
بر نمی داشت و تا احمد از جمع ما خارج نمی گشت ما متفرق نمی شدیم".»
علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار جلد۱، با توجه عظمت مقام و شخصیت ممتاز حضرت احمد بن موسی(ع) می نویسد:« پس از اشاعه خبر شهادت امام موسی بن جعفر (ع) مردم به خاطر جلالت و وفور عبادت، نشر شریعت و کرامات حضرت احمد بن موسی (ع) برای بیعت با او به عنوان امام هشتم اجتماع کردند، حضرت احمد بن موسی به منبر رفته و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت بیان فرمودند سپس اظهار داشت:" پس از پدرم، برادرم امام رضا امام هشتم شیعیان و خلیفه به حق و ولی خداست و اطاعت او از جانب خدا و رسولش به من و شما واجب است پس از آن حضرت احمد بن موسی(ع) از فضایل و کمالات برادرش امام رضا (ع) سخن گفت، آنگاه شیعیان در حالیکه حضرت احمد بن موسی(ع) پیشاپیش آنها حرکت می کرد خدمت حضرت ثامن الائمه علیه السلام رسیدند و با آن حضرت بیعت کردند. امام رضا علیه السلام در حق برادرش احمد دعا نمودند و اظها رداشتند:" همچنان که حق را پنهان نداشته و ضایع نکردی خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگرداند."